جدول جو
جدول جو

معنی توک هدائن - جستجوی لغت در جدول جو

توک هدائن
گذاشتن چوب قیم در زیر شاخه های پرمحصول درخت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

به باد سپرده خرمن و زیر و رو کردن آن
فرهنگ گویش مازندرانی
رها کردن تله آزاد ساختن تله از ضامن
فرهنگ گویش مازندرانی
با جسم تیزی خراش ایجاد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
درخشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دواندن
فرهنگ گویش مازندرانی
شخم کردن، رو دادن، لوس کردن، غلتاندن، پرت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
راست و ریست کردن، رو به راه کردن، قوز کردن، راست و ریست کردن، رو به راه کردن، قوز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا کشیدن، حرام خواری، فرو بردن، خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
آرام شدن، مطیع شدن، رام شدن، پذیرفتن، به جلو هول دادن، نزدیک
فرهنگ گویش مازندرانی
تکان مختصر دادن، فشار آوردن کم، لم دادن، دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کتک، ضربه زدن با دست به طور ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی
تغ هدائن، راست و استوار نشستن که گاه نشان خود بینی است، دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نهیب زدن به اسب برای پریدن و یا حرکت سریع
فرهنگ گویش مازندرانی
ضربه زدن، سرعت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
مفعول شدن، مورد لواط قرار گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
گوش دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
نیرو وارد کردن، زور زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کنایه از: به دام انداختن گوسفند جهت دوشیدن شیر
فرهنگ گویش مازندرانی
تکان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت پا زدن، زیر پا را خالی کردن، واژگون کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دولا شدن و باسن را به هوا بردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تکان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
خسارت پرداختن، جریمه دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی را به منظور عبرت و تنبیه با خشم تکان دادن، تکان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
حرارت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تازاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
تابیدن، حرارت بخشیدن نور خورشید، تاب دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
راه خود را عوض کردن، رو برگرداندن، کنار آمدن، با کسی
فرهنگ گویش مازندرانی